خرمگس خالتور بدون سیگار در هوا فالش می خوانَد
خرمگس خالتور بدون سیگار در هوا فالش می خوانَد

خرمگس خالتور بدون سیگار در هوا فالش می خوانَد

!!

جرب دود و عود و غزال...

چراغ ها را خاموش کنم و بروم برای خودم شمع روشن کنم. یک گوشه بنشینم و مدام بالا بیاورم. دود و عود و سیگار هم باشد اصلا. فرقی هم می کند مگر؟! حالا یک خط، یک صفحه، حالا هرچه. تمام می شود آخرش. باید چراغ ها را خاموش کنم و بروم گوشه ای بنشینم و همه اش را بالا بیاورم. باید خیره شوم، اصلا خیره هم نشوم. چشمانم را ببندم و بروم اولش. تا ته برگردم اول و مدام بالا بیاورم. آنقدر که شمع تمام شود، عود تمام شود، سیگار تمام شود. فقط کاش دلم برای کمانچه هایت تنگ شده باشد...


My Body Is A Cage



* مَرد خیابان را تا ته سَر کشید...



All I Need...

دلم سیگارهایی را می خواهد که در کافه کا کشیدیم و تو تُرک و من فرانسه بودم. زمستان که بود از لای شیشه های بخار گرفته عینکت چشمانت که دیده نمی شدند و لبانت که آنقدر می لرزیدند انگار حرف ها را گم کرده باشند. غروبی بود. تو از مرگ آمده بودی و من از شب. به هم که رسیدیم خاموش بود، چشمهامان.تو ترک را می رفتی و من فرانسه را تو مارلبرو بودی و من 57 را. غروبی بود. برف از پنجره سُر می خورد و ما چشمانمان خاموش بود. دستانت حرف بود، همه اش. تو دیوانه وار حرف می زدی و من دستانت را آغوش بودم، حرفهایت را. کافه را که پایین آمدیم شب بود. تو به مرگ و من در شب ماندم. دلم سیگارهایی را می خواهد که از مرگ آوردی...




پ.ن: تبریک برای بهنام رضایی عزیز...


Lost Control...

خواب دیده بودم. دیشب. کم پیش می آمد در خواب باهم باشیم. اینبار طور دیگر بود اما. باران بود و جاده گل گرفته بود به خودش. از این جاده ها که هی پیچ می خورد و انگار تمام نمی شود. اما تمام شد و ما سیگار به لب رسیدیم. رسیدیم به درختی که شاخه نداشت، برگ نداشت، اصلا درخت نبود. اما درخت بود و ما زیر سایه اش نشستیم و باران دیگر نمی بارید روی سرمان. و ما سیگار می کشیدیم پشت هم و تو همه لبخند بودی. چشمانمان را بستیم و خوابمان برد. هردو خواب می دیدیم که پرنده ای خودکشی می کند. روی سیم برق نشسته بود و به چشمانش نوک می زد. نمی شد اما آنقدر نوک زد تا مُرد. باران هم می بارید. بیدار که شدیم آفتاب می زد روی صورتمان. سیگار کشیدیم و از پرنده گفتیم. تو چشمانت به جاده بود و من چشمانم بسته. چشمانت را نمی دیدم اما به جاده بود. سیگارت را که کشیدی رفتی. جاده را گرفتی و رفتی و پاهایت در گل فرو می رفت. پرنده اما در دستانم بود. چشمانش باز بود و نگاهت می کرد. من اما نمی دیدمت. پرنده در دستانم بود و انگار که خواب نبودم. چشمانم بسته بود و باران هم می زد. سیگار می کشیدم و تو همه لبخند بودی. که اصلا نبودی و بیدار شدم. دلم برایت تنگ می شد. جاده را که هی پیچ می خوردم و سیگار می کشیدم. تو که می رفتی پرنده هم دیگر نبود. شب از نیمه هم گذشته بود!!


گه گرفتیم رفت...

بیا دوباره شعر بنویسیم، اینبار بدون حرفهای رکیک، بدون زن همسایه، بدون پشت بام، بدون

دریبل و ضربه ایستگاهی. بیا، بیا دوباره شعر بنویسیم، اینبار بدون سواحل فرانسه و اسپانیا و ایتالیا وآمریکا. بیا، پدر خواب است، مادر خواب است، تلویزیون روشن است اما، من روشنم اما، سیگار روشن است اما، پنجره باز است اما، زن همسایه خاموش است اما، شوهرش شاید روشن است

اما، شاید روی هم روی سواحل فرانسه و ایتالیا و اسپانیا و آمیکا روشن اند اما، روی هم اما آمریکا خاموش است اما، بیا فلسطین زیر اسرائیل دراز کشیده، سوریه و روسیه و ایران زیر هم دراز

کشیده اند، بیا، بیا دوباره شعر بنویسیم، بدون سطل زباله، بدون حالت تهوع، بدون عرق.

بیا فقط کروات بزنیم و برویم کوچه بغلی مست کنیم، بیا کت نپوشیم، گرممان می شود. بیا برای

دخترهای مجلس کمی عشوه بیاییم، آه، قرار شد حرفهای رکیک نزنیم، بیا در ماشین عروس بنشینیم و از همجنس بازی حرف بزنیم، از جان لنون، از فوکو، گور پدر فلسفه، بیا برویم اتلیه عکس بگیریم اصلا، اصلا بیا برویم دروازه ی خالی گل نزنیم اصلا، اصلا بیا برویم عصبانی شویم اصلا بیا برویم عرق کنیم، برویم ساعت چهار صبح پدر را از خانه بیرون کنیم، بیا برویم ساعت پنج صبح برویم قبرستان سیگار بکشیم، بیا برویم ساعت شش صبح آب معدنی بخریم، برویم روی پشت بام رفیقمان بالا بیاوریم، برویم فوتبال نود و نه بازی کنیم،آنقدر با منتخب جهان شوت بزنیم تا دروازه بان جر بخورد، آنقدر راه برویم تا جر بخوریم، آنقدر از تئاتر حرف بزنیم تا جر بخوریم، آنقدر ردیو هد گوش دهیم تا جر بخوریم، آنقدر جر بخوریم تا دیگر نتوانیم جر بخوریم.

بیا دونوازی کنیم، بیا آنقدر آرام دونوازی کنیم تا خوابمان ببرد، بیا برویم تهران، تهران تونل، تهران بی آر تی، برویم تهران المپیک، برویم تهران شب از خواب بیدار شویم کتک کاری کنیم، برویم تهران گریه کنیم، برویم تهران در بالکن فیلتر پلاس بکشیم، اگر نمیایی بیا من خودم تنها بروم روی پل بشاشم، اگر نمیایی بیا من خودم تنها بروم به خودم بشاشم، بیا با هم بشاشیم، بیا با هم به زندگی گه بگیریم، بیا دیگر، بیا، من بیایم که تو بیایی که ازدواج کنی؟ من بیایم که تو بیایی با هم برویم به ترانه علیدوستی پیشنهاد بازی دهیم؟ من بیایم که تو بیایی؟ تو بیا که من بیایم، من اگر بیایم پدرت اجازه نمی دهد، من اگر می آمدم تو دیگر نمیامدی، آه، بیا برویم پارک بنشینیم به غریبه بگوییم دمت گرم رفیق، اگر نیایی من مجبورم دو ساعت در ترمینال منتظرت باشم، اگر نیایی من مجبورم عصبانی شوم، اگر نیایی من مجبورمتا غروب بخوابم، اگر نیایی من مجبورم دیف میرزا عبدالله بزنم، اگر نیایی من مجبورم " شهر زیبا " نگاه کنم، اگر نیایی من مجبورم هی سیگار بخرم بدهم رفیقمان بکشد، اگر نیایی من مجبورم بروم خانه رفیقمان تا صبح موسیقی کلاسیک گوش کنم،آه، دیگر تمام شد، دیگر هیچوقت یکدیگر را نمی بینیم، از کنار هم رد می شویم و یکدیگر را بیاد نمی آوریم، با هم دست می دهیم و یکدیگر را بیاد نمی آوریم، با هم عرق می خوریم و یکدیگر را بیاد نمی آوریم، با هم شوخی می کنیم و یکدیگر را بیاد نمی آوریم، دیگر تمام شد، خودت هم می دانی که تمام شد،دیگر پول نداریم دلستر بخوریم، از این به بعد همیشه ماه رمضان است، از این به بعد هر روز مثل هم است.