!!
گفت اسمم، اسمش را یادم رفت. با خودش دو تا شعر آورده بود. یکی شان را بلند خواند. یادم رفت. یکی دیگر را گذاشت روی سینه ام. نخواند. سیگار روشن کرد. خاکسترش را تکاند روی شعرش، روی سینه ام. سیگارش که تمام شد سینه اش بوی عود می داد. اتاق را پر کرده بود. شعر را توی دستش گرفت و بلند خواند. شعر نبود. یک کلمه بود. تکرار می کرد و کلمه روی لبانش شعر می شد. لبانش پروانه شد و روی شعرش می چرخید. صورتی بود و آبی. نشست روی سینه ام و آرام پایین می رفت. روی گوش هایش انار داشت. روی موهایش گیلاس. بالا و پایین که می شد هربار یکی شان می افتاد. گفتم پاهایت؟! گفت توی یک اتاق جا مانده. بالا و پایین. تمام شد. انار ها و گیلاس هایش را جمع کرد. شعر هایش را برداشت و رفت. پروانه افتاد. جا مانده بود. پروانه لبانش بود. گفت اسمم، اسمش را یادم رفت. سینه ام بوی عود می داد.

ない
1392/03/19 ساعت 10:14 ق.ظ