و شالِ منقبض، از نتیجه ی ارغوانی نامش، چند هکتار زمین را طی می کند. و زمین هزاربار، و ماه اندکی بیشتر دور خودش می گردد و سیاره ای دیگر می آید و سلام می کنند و حرکت نه. و سلام می کنند و حرکت نه. پس شروع می شود و حرف توی حرف می آید و بعد گفتگویی شکل می گیرد.پس از نُه هزار ماه سال نوری، مادرِ شال منقبض، از نتیجه ی کبودیِ ارغوانیِ روی گونه اش چند هکتار ماه نصیبش می شود. ماهِ سراسیمه از این همه انتقال. در زمین های زراعی حوالی کرمان، نام نوعی آفت بر سر زبان ها افتاده. نامِ ارغوانی اش چه بود خدا؟ خدا گفته بود روزی به پسرش گفته بود خدا گفته بود اگر پسرش تمامش می کرد و گفته بود تمامش می کرد. حرکت نکرد و زمین سهمش از کرمان را به ماه بخشید. روی گونه اش جای آب. و جای چشم، مزارع خشخاش. خاک حاصلخیزِ ماه و تریاکِ زرینِ کرمان و بوته ی ارغوانیِ خشخاش. نتیجه گفتگوی مادر و منظومه ی منقبضِ شمسی. در سالِ هزار و چهارصد و نوزده قمری.