بله انتظارش را داشتم. پریدن پرندهای که به آن دل سپرده بودم. توی دلم گفتم تعطیل. فعلا همین. گیر کردن میان سیمهای خاردار. پارگی روی شلوار قدیمی. تعطیلی در روزی شلوغ. هنوز نامه را نگه داشتهام. همهاش اینجا توی سرم است. کلاه گذاشته بودم در نرود. پرندهای که روی سینهام کشیده بودم. گفته بود فعلا. خالی کردم توی رگ. همهاش اینجا توی سرم است. چشم بسته راه رفتن. پریدن از سیم خارداری که گذاشته بودند در نرود. توی دلشان گفته بودند تعطیل. خواستم شلوغش کنم. خالی کردم روی شلوار قدیمی. دل سپرده بودند به نامه که توی سرم بود. پارگی در روزی تعطیل. تمام.