خرمگس خالتور بدون سیگار در هوا فالش می خوانَد
خرمگس خالتور بدون سیگار در هوا فالش می خوانَد

خرمگس خالتور بدون سیگار در هوا فالش می خوانَد

!!

آیا این تنهایی برایتان کافی نیست؟ نگاه کنید! هیچ چیز آن بیرون توجه شما را به خود جلب نخواهد کرد. ابرها هستند. ابرها رفته اند. آفتاب و بهترین روز هفته. شاید این شیشه جلوی دید شما را گرفته بود؟ حدس نمی زنید ممکن است این ها در شما رنگ و بوی بهتری بگیرد؟ همین را می خواستم بگویم. دارم مرور می کنم چه چیز باعث شده تصور کند در من اندوهی از جانب او شکل گرفته؟ هنوز تصمیم نگرفته ام جواب این سوال را بدهم. تصور کنید کلمات این طور که ما استفاده می کنیم ساخته نشده باشند. چیزی گم می شود. بعد این گم شدن این قدر دست و پا گیر می شود که یادتان می رود حرفتان چه بوده و یا گفتنش چه اهمیتی داشته. دست ها را پایین می اندازید و فکر می کنید چقدر فضا برایتان تنگ و کوچک شده. چقدر از این حالت استقبال نمی کنید. مرور می کنم. به خاطر می آورم کسی به من گفته بود تغییر نکردی. نفهمیده بودم. هنوز هم نمی فهمم. چیزی عوض نشده. با این حال هیچ چیز مثل گذشته نیست. با این حال هیچ چیز دیگری وجود ندارد که بتواند نظر شما را جلب کند. بیست درجه ی سانتی گراد. آفتابی. 

نظرات 1 + ارسال نظر
پنج 1401/12/01 ساعت 10:35 ب.ظ

متاسفانه نمیدانم ، امروز چند شنبه است، نام ام چیست و یا کجایم، سوال چه بود؟

توجه نکنید. باور داشته باشید یا نه روی تیشرتم ایستاده‌ام و سعی می‌کنم در حالیکه روی یک پا ایستاده‌ام برایتان بنویسم و هنوز تعادلم را از دست نداده‌ام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد