هزار و بیست و چهار بار دیگر هم بمیرم باز جا دارم. یک گیگ برای خودش زمانی اندازهی بزرگی به حساب میآمده. پلی استیشن دو هم خفن بوده. خاک گیری و دوباره راه انداختن ماشین زمان. یک دوم عددی ناشناخته که به تو دادهاند. تو یک رادیکال میخواستی. یک گیتار برقی با جارو برای خودت درست کرده بودی. تو قبلا همهی اینها را بودهای. یک ترابایت برای تو زیاد نیست پسر. به عددی که بهت دادهاند نگاه کن. فرمولها همهجا هستند. دیوانه کننده است که هنوز آقای فلانی و هنوز خانم فلانی دارند پای موبایل همدیگر را به رگبار میبندند در حالیکه یکبار برای اینکه همدیگر را ببخشند از تلافی هم در آمدهاند. بریز و بپاشی و بگیر و ببندی. از سر احتمال من هم آنجا بودم. پلیس قدیمی و خوابهای جدید. باز هم همینها را مینویسم. حالا دستم تند شده و خبری از لرزیدن نیست. شبها و روزها. سایهها و اجسام.