در هر رابطهای لحظاتی حیاتی هست، نقاط عطف. چه کسی به گربهها غذا خواهد داد؟ دوست خوبم ایجنت لی. باید بگویم ذهنیت متداول دیگری که باعث میشود ما با پیامدهای خود، پیامدهای ناخواستهی بیشتری روبرو بشویم ذهنیت نیوتنی است. دارم از شکافی انسانی حرف میزنم و شما این را به خوبی میشناسید. مشکل فقط این نیست. کار، با زحمت متفاوت است. به نظر میرسد وقتی قوانین و مقررات معیوب و نارسا هستند فرصتی برای آن حرامزادهها بوجود میآید. اینها در نهایت وضعیت انسانی را ناراحت میکنند. روحش آرام و قرار ندارد و به همین دلیل است که کاملا منفعل شده. کاغذ بزرگی را در دست گرفتهاند که توی آن نوشته شده عشق. بعد این را کردهاند توی کون ما. حالا من میگویم دست بردارید. چون من هم دیگر دست برداشتهام. من میروم و انتظار دارم هنوز رابطهای مانده باشد که بتواند به گربهها غذا بدهد.
اد گم شده. گربهای زالتن و دوست داشتنی و تماما سفید. چشمها سفید و مایل به صورتی است. قلادهی ضد کک بسته. زندگی به همین منوال میگذرد و فروشگاهها همه شبیه به یکدیگرند. ایجنت لی به پشتم میزند و میگوید هنوز حرفش تمام نشده. داشت تاکید میکرد که انسانها اتمهای آزاد و شناور در هستی نیستند. بلکه در وجود، خویشتنی دارند که در فضا شناور نیست و با انسانهای دیگر در ارتباط است. سعی کردم درکش کنم. باید همینطور باشد. گفت ما گرفتار نوعی پارادوکس هستیم. عمل ما فقط تا وقتی پیامدهای ناخواسته به بار نیاورده باشد اخلاقی است و ما فقط تا لحظهای که به گمانمان به شیوه اخلاقی عمل میکنیم اخلاقی هستیم. همین لحظه افسری که از کنار ما میگذشت گوشزد کرد که خلاف قانون است بگذاری گربهات آزادانه بپلکد. اینها باید همیشه تحت فرمان کلامی باشند. وقتی رفت ایجنت لی گفت کارول گیلیگان را میشناسی؟ با سر رد کردم. ادامه داد که امر اخلاقی برای زنان فراخوانی است به توجه و مراقبت، و احساس مسئولیت برای درک آشوبهای واقعی و قابل فهم این دنیا. در حالیکه برای مردان بیشتر حکمی است برای احترام به حقوق دیگران و حمایت از این حقوق در برابر هرآنچه که مزاحم حق حیات و خوشبختی است. معیار داوری اخلاقی که زنان خود را با آن ارزیابی میکنند ارتباط انسانی است. آنان اخلاق را از منظر تجربهی برقراری ارتباط و پیوند با دیگری میبینند. بعد دیدم با گوشهی آستین کتش چشمها را پاک میکند.
احساس غم عمیق همواره هشداری است که باید بهاش اعتنا کرد.